شاعر: بهادر یگانه.آهنگ از اسداله ملک.اجرا مهستی.غمیـــنم و تنها به خلوت شبها.شکــــسته دلم را جدایی
غمیـــنم و تنها به خلوت شبها
شکــــسته دلم را جدایی تو ..
شعر بهادر یگانه
اجرا زنده یاد مهستی
غمیـــنم و تنها به خلوت شبها
شکــــسته دلم را جدایی تو
چو شعله لرزان چو آتش سوزا
شرر زده بر جان جدایی تو
نه برق امیـــدی نه نـــور نویدی
نه صبح سپیدی در این شب غم
به جان زده آذر فراق تو دیگر
دلم شده یک سر لبالب غم
عشق تو شد چون دام بلا کرد ه پریشان حال مرا
چه چاره کنم با جدایی تو (2)
در آتش آهم دو دیده به راهم که بی تو اسیر سکوت شبم
بیا به کــنارم ببـــین شب تارم بیا که دگر جان بود به لبم
آتشی زده در دل من به خدا از برای دلم شده درد و بلا جدایی تو
نشسته به راه تو دل نگرانم بهار جهان بی تو گشته خزان
نه برق امیدی نه نور نویدی نه صبح سپیدی در این شب غم
به جان زده آذر فراق تو دیگر دلم شده یک سر لبالب غم
غمینم و تنها به خلوت شبها شکسته دلم را جدایی تو
چو شعله لرزان چو آتـــــش سوزان شرر زده بر جان جدایی تو
شاعر: بهادر یگانه
آهنگ از اسداله ملک
شکــــسته دلم را جدایی تو ..
شعر بهادر یگانه
اجرا زنده یاد مهستی
غمیـــنم و تنها به خلوت شبها
شکــــسته دلم را جدایی تو
چو شعله لرزان چو آتش سوزا
شرر زده بر جان جدایی تو
نه برق امیـــدی نه نـــور نویدی
نه صبح سپیدی در این شب غم
به جان زده آذر فراق تو دیگر
دلم شده یک سر لبالب غم
عشق تو شد چون دام بلا کرد ه پریشان حال مرا
چه چاره کنم با جدایی تو (2)
در آتش آهم دو دیده به راهم که بی تو اسیر سکوت شبم
بیا به کــنارم ببـــین شب تارم بیا که دگر جان بود به لبم
آتشی زده در دل من به خدا از برای دلم شده درد و بلا جدایی تو
نشسته به راه تو دل نگرانم بهار جهان بی تو گشته خزان
نه برق امیدی نه نور نویدی نه صبح سپیدی در این شب غم
به جان زده آذر فراق تو دیگر دلم شده یک سر لبالب غم
غمینم و تنها به خلوت شبها شکسته دلم را جدایی تو
چو شعله لرزان چو آتـــــش سوزان شرر زده بر جان جدایی تو
شاعر: بهادر یگانه
آهنگ از اسداله ملک
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۸ ق.ظ توسط عذرا مجیبی
|
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد