طبع ظریف و حساس ورزی از این جدائی بسیار آزرده و مکدّر و ملول شد و به تدریج به آشفتگیهای روحی گرفتار آمد. دوستان مشترک آنها که رنج و عذاب بیحد ورزی را میدیدند و احتمال میدادند که به جنون گرفتار آید، از این رویداد بسیار رنجیده و ناراحت شدند و آن را مغایر آئین دوستی و جوانمردی میدانستند و جمعاً به مرد مازندرانی فشار وارد آوردند که زن را رها کند و نهایتاً پس از ۷-۶ ماه آن دو از هم جدا شدند و زن بار دیگر به زندگی ورزی پیوست و غزل زیبا و پرمعنای «آمد امّا در نگاهش آن نوازشها نبود»، بازتاب این رویداد بود. داستانی که موجب شد تا ورزی، آزردگیهای روحی و احساسات لگدمال شده خود را در این غزل بیان کند. از سردی بوسهها و نگاههای بینوازش و آغوش بدون مهر شکوه و شکایت کند و از رسوائیها ناله سردهد.
تردید ندارم که خوانندگان صاحبنظر این نوشته براحتی میتوانند به عمق ملال و آزردگیهای روحی شاعر پیببرند. شعری که استاد بنان از آن آهنگی حزین و زیبا آفرید.
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود نقش عشق و آرزو از چهره ی دل شسته بود عکس شیدایی، در آن آیینه ی سیما نبود لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت دل همان دل بود، اما مست و بی پروا نبود در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود برق چشمش را، نشان از آتش سودا نبود دیدم، آن چشم درخشان را ولی در آن صدف گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود بر لب لرزان من، فریاد دل خاموش بود آخر آن تنها امید جان من تنها نبود جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ آگه از درد دلم زان عشق جانفرسا نبود...
ابوالحسن ورزی
تصانیف تصانیف و ترانه های خاطره انگیز....
شاعر :ابوالحسن ورزی آهنگساز :همایون خرم خواننده :الهه آمد آمد آمد آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خوابآلودهاش را مستی رویا نبود نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود عکس شیدایی در آن آیینهی سیما نبود مست و بیپروا نبود لب همان لب بود اما بوسهاش گرمی نداشت دل همان دل بود اما مست و بیپروا نبود در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت گر چه روزی همنشین جز با من رسوا نبود در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود برلب لرزان من فریاد دل خاموش شد آخر آن تنها امید جان من تنها نبود آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خوابآلودهاش را مستی رویا نبود نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود عکس شیدایی در آن آیینهی سیما نبود مست و بیپروا نبود....
غلامحسین بنان(اردیبهشت ۱۲۹۰، تهران - ۸ اسفند ۱۳۶۴، تهران) خواننده ایرانی است که از سالهای ۱۳۲۱ تا دهه ۵۰ در زمینه موسیقی ملی ایران فعالیت داشت. او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و بنیانگذار انجمن موسیقی ایران بودهاست.از سال ۱۳۲۱ صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عدهای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد. روحالله خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوت استاد داود پیرنیا همکاری داشت. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ اهنگ را اجرا کرد و انچه که امتیاز مسلم صدایاو را پدید میاورد، زیر و بمها و تحریرات صدای او است که مخصوص به خودش میباشد. بنان نه تنها در اواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت. تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعا میباشد. بنان را میتوان به حق بزرگترین اجرا کننده آهنگهای سبک وزیری-خالقی دانست. او همچنین در کنار ادیب خوانساری از بهترین اجرا کنندگان آثار صبا و محجوبی محسوب میشود. استعداد شگرف او در مرکب خوانی و تلفیق شعر و موسیقی بارها ستایش موسیقی دانان معاصرش را بر انگیخته است.
ارکستر رادیو، رهبر:روح الله خالقی، خواننده:بنان، با شرکتپرویز یاحقی، علی تجویدی، مرتضی محجوبی
در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهایزیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول گردید و در سال ۱۳۳۴ ریئس شورای موسیقی رادیو شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامههای گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامههای متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است.یادش بخیر ..روحش شاد