شنیدم که چون قوی زیبابمیردفریبنده زادو فریبا بمیردشب مرگ تنها نشیندبه موجی رود گوشه ای دورو تنها بم
شعر با شکوهی از زنده یاد
دکتر حمیدی شیرازی
شنیدم که چون قوی زیبابمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد.
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد