حرف بزن حرف بزن سال هاست تشنه یک صحبت طولانی ام. علیـــــــرضا آذربا تضمینی بر شعر استاد محمد  بهمنی

تشنه یک صحبت طولانی ام....

شعر از: محمدعلی بهمنی

با همـــه بی ســــرو سامانــیم

باز به دنــبال پـــــریـــشانــیم...

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

در پی ویـــران شدنی آنی ام آمــده ام

بلکه نــــگاهم کنـــی عاشـــق آن لحظه ی توفانیم

دل خوش گرمای کسی نیستم آمــــده ام تا تو بســـــوزانیم

آمــــده ام باعطـــش سال ها تا تو کمی عشــــق بنوشانیم

ماهـی بــرگشته زدریا شــــدم تا تو بگـــیری وبمیــــرانی ام

خوب ترین حادثه می دانم ات خوب تـــرین حادثه می دانیم ؟

حرف بـــزن ابِر مرا باز کن دیـــر زمانیست که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سال هاست تشنه یک صحبت طولانی ام....

با همه ی بی سر و سامانی ام ..باز به دنبال پریشانی ام ..شعر : محمدعلی بهمنی..ممنونم دوست خوبم که این

با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام

حرف بزن، حرف بزن، سال هاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام

ها به کجا میکشی ام خوب من ؟
ها نکشانی به پشیمانی ام


شعر : محمدعلی بهمنی

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست..محمد علی بهمنی

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت

که دراین وصف زبان دگری گویا نیست

بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما

غزل تست که در قولی از آن اما نیست

تو چه رازی که به هر شیوه ترا می جویم

تازه می یابم و باز - ات اثری پیدا نیست

شب که آرام تر از پلک ترا می بندم

با دلم طاقت دیدار تو فردا نیست

این که پیوست به هر رود که دریا باشد

از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست

من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم

این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست

.

.

.

.

محمد علی بهمنی