شعر زیبای " روی جاده نمناك " سروده شادروان مهدی اخوان ثالث .
شاعر این شعر را به مناسبت خودكشی صادق هدایت
بزرگترین نویسنده معاصر ایران سروده بود .
اگرچه حالیا دیریست كان بی كاروان كولی ازین دشت غبار آلود كوچیده ست
و طرف دامن از این خاك دامنگیر برچیده ست هنوز از خویش پرسم
گاه آه چه می دیده ست آن غمناك روی جاده ی نمناك ؟
زنی گم كرده بویی آشنا و آزار دلخواهی ؟
سگی ناگاه دیگر بار وزیده بر تنش گمگشته عهدی مهربان با او چنانچون پاره یا پیرار ؟
سیه روزی خزیده در حصاری سرخ ؟ اسیری از عبث بیزار و سیر از عمر
به تلخی باخته دار و ندار زندگی را در قناری سرخ ؟
و شاید هم درختی ریخته هر روز همچون سایه در زیرش هزاران قطره
خون بر خاك روی جاده ی نمناك ؟
چه نجوا داشته با خویش ؟
پ یامی دیگر از تاریكخون دلمرده ی سوداده كافكا ؟
همه خشم و همه نفرین ، همه درد و همه دشنام ؟
درود دیگری بر هوش جاوید قرون و حیرت عصبانی اعصار ابر رند همه آفاق ،
مست راستین خیام ؟ تقوی دیگری بر عهد و هنجار عرب ، یا باز
تفی دیگر به ریش عرش و بر آین این ایام ؟
چه نقشی می زده ست آن خوب به مهر و مردمی یا خشم یا نفرت ؟
به شوق و شور یا حسرت ؟ دگر بر خاك یا افلاك روی جاده ی نمناك ؟
دگر ره مانده تنها با غمش در پیش آیینه مگر ، آن نازنین عیاروش لوطی ؟
شكایت می كند ز آن عشق نافرجام دیرینه وز او پنهان به خاطر می سپارد
گفته اش طوطی ؟ كدامین شهسوار باستان می تاخته
چالاك فكنده صید بر فتراك روی جاده ی نمناك ؟
هزاران سایه جنبد باغ را ، چون باد برخیزد گهی چونان گهی چونین
كه می داند چه می دیده ست آن غمگین ؟
دگر دیریست كز این منزل ناپاك كوچیده ست
و طرف دامن از این خاك برچیده ست
ولی من نیك می دانم چو نقش روز روشن بر جبین غیب می خوانم
كه او هر نقش می بسته ست ، یا هر جلوه می دیده ست
نمی دیده ست چون خود پاك روی جاده ی نمناك
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۳ ساعت ۲:۳۵ ب.ظ توسط عذرا مجیبی
|