اجرای کامل و بی نظیرِ آواز دل، بزم خصوصی بانو هایده و استاد حبیبالله بدیعی، تقدیم همراهان بزرگوار
اجرای کامل و بی نظیرِ آواز دل، بزم خصوصی بانو هایده و استاد حبیبالله بدیعی، مربوط به چندی قبل از سالِ ۱۳۵۷ خورشیدی. با اجرای محفلی آثارِ استادان: پرویز یاحقی، بیژن ترّقی، همایون خرّم، سیمین بهبهانی، محّمد حیدری، صدرالدّین مهوان و تورج نگهبان.
اسامی قطعات: آوازِ دل، آسمون با من و تو قهره، قصه آشنایی، نامهربونی.
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی دیوانه
از آواز دلم زمزمه ی ساز دلم من به فغانم
ای دل چه بگویم وز شررت چه بگویم حیرانم
تو همان شرری که خرمن جان من بسوزی
تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی
تو که از صنمی ندیده ای روی آشنایی
ز چه رو دل من تو اینچنین کشته وفایی
تا تو همدم شب های منی
شب ها شاهد تب های منی
همچون آتشی شعله میکشی
شمع هر انجمنی
ای دل ز تو ما را چه نصیبی بود
گشتم ز تو رسوا چه فریبی بود
غم های جهان را تو خریداری
آخر تن ما را چه شکیبی بود
به کجا به کجا بریم ای دل رسوا
به کجا ای دل رسوا
نکنی تو چرا پروا تو چرا پروا
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دیاری که نیابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی دیوانه
دیوانه دیوانه
_________________________________________
شبهامون آه، چه تاریک و چه سرده
دلهامون جای غمه، لونهی درده
تو رو بی من، منُ دور از تو گذاشته
چی بگم با من و تو، دنیا چه کرده
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما توی یک شهر دیگه
تو میگی، نامه نوشتی نرسیده
از تو یک خط یا نشون، هیچکی ندیده
منم امشب واسه تو، نامه نوشتم
اما اشکهام، همه رو نامه چکیده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامهربونی
نمی خواهی بدونی
گذشته برنگشته
رسوای شهرم
نمی خواهی بدونی
که آب از سر گذشته
عشقم نمی میره
سامون نمی گیره
من با تو قهرم
نمیخواهی بدونی
که آب از سر گذشته
نامهربونی
نمی خواهی بدونی
گذشته برنگشته
امشب دل من از غم گرفته
لبریز درده
ماتم گرفته
عشق منو رد میکنی
با من چرا بد میکنی
نامهربونی
نمی خواهی بدونی
گذشته برنگشته
رسوای شهرم
نمی خواهی بدونی
که آب از سر گذشته
+ نوشته شده در چهارشنبه هجدهم فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۷ ق.ظ توسط عذرا مجیبی
|
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد